سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
جمعه 87 شهریور 8 , ساعت 11:6 عصر
ماجرا از این قرار است که مهاجم تیم‌ملی‌برزیل و باشگاه میلان در جریان برگزاری رقابت‌های المپیک از بازیکن تیم فوتبال زنان سوئد خواستگاری کرده و با پاسخ منفی او روبه‌رو شده.
رونالدینیو در پکن هر کاری که دوست‌ داشت، انجام داد. او بازگشت دوباره به میادین را پس از ماه‌ها دوری از فوتبال در این دوره از رقابت‌ها و با تیم‌ملی برزیل تجربه کرد و در پکن که هواداران بی‌شماری دارد، هرجا که رفت با استقبال بی‌نظیر چینی‌ها مواجه شد.
رونالدینیو حتی یک روز تمام در دهکده المپیک دنبال کوبی برایانت، ستاره نام‌آشنای بسکتبال آمریکا می‌گشت تا هر طور شده از نزدیک او را ملاقات کند و حالا روزنامه‌های محلی خبری را منتشر کرده‌اند که به همه این شیطنت‌های پدیده برزیلی معنا و مفهوم متفاوتی می‌بخشد. اگرچه این‌بار او نه در نقش یک قهرمان، بلکه در قالب فردی که با یک پاسخ منفی تلخ مواجه شده، معرفی می‌شود.
ماجرا از این قرار است که مهاجم تیم‌ملی‌برزیل و باشگاه میلان در جریان برگزاری رقابت‌های المپیک از بازیکن تیم فوتبال زنان سوئد خواستگاری کرده و با پاسخ منفی او روبه‌رو شده. به‌گزارش سایت خبری لوکال سوئد، رونالدینیو که با یک نگاه عاشق یوهانا آلمگرن شده به‌حدی به او دل بسته که حتی از او تقاضای ازدواج کرده ، ولی پاسخ ورزشکار سوئدی به او تنها جمله «نه، مرسی!» بوده است.
دلیل این آشنایی هم خیلی روشن و واضح بود، چراکه تیم‌های ملی برزیل و فوتبال زنان سوئد در یک هتل اقامت داشته‌اند. آلمگرن خودش این ماجرا را برای همه تعریف کرده و گفته است:‌ «همه ما در صف ایستاده بودیم تا به هواداران امضا دهیم. رونالدینیو بی‌تفاوت از کنار همه چینی‌ها رد شد و به‌طرف من آمد. در چشمان من خیره شد و دستم را گرفت! خودم هم نمی‌دانستم چه‌ کار کنم.» در ابتدای این ماجرا یوهانا فکر می‌کرد همه‌چیز شوخی و خنده است، ولی به‌تدریج متوجه شد که قصد و غرض رونالدینیو جدی است.
رونالدینیو که به‌سختی انگلیسی حرف می‌زند، با کمک مترجم سابق بارسلونا به‌طور رسمی از آلمگرن خواست تا با او ازدواج کند. یوهانا اینگونه تعریف می‌کند: «او انگلیسی بلد نبود.
اسپانیولی و پرتغالی من هم وحشتناک است و تقریبا با ایما و اشاره با هم حرف زدیم. ناگهان مترجم در یک لحظه به من گفت که رونالدینیو می‌خواهد بداند آیا با او ازدواج می‌کنم یا خیر؟ کاملا شوکه شده بودم. خیلی سریع گفتم: نه!» رونی بعد از این ماجرا خیلی دلخور شد ولی یوهانا اصلا از پاسخ خود پشیمان نیست: «نامزدم آدام در سوئد منتظر من است. اگرچه بعد از اینکه ماجرا را برای او تعریف کردم، اطرافیانش مجبور شده بودند او را آرام کنند؛ چون که خیلی سر این موضوع عصبانی و ناراحت شده بود.»

لیست کل یادداشت های این وبلاگ